گاهی در زندگی اتفاقات مهمی می افتد که ناچار روند حرکت تان را تغییر می دهد و شما را در موقعیتی قرار می دهد که باید تصمیم بگیرید ، تصمیمی که گاهی نیاز به از خود گذشتن و پا گذاشتن روی دلخواه هایتان دارد. در چنین شرایطی ارزش اهدافی که در زندگیتان مشخص می کنید و نوع جهانبینی شما در اتخاذ تصمیم درست ، دخالت مستقیم دارد.
نسبت میزان اعتبار ارزش اهدافتان ، با نوع نگرش شما به جهان و جایگاهی که آن هدف در تعامل با جهان بینی شما دارد نسبتی مستقیم است . به این معنی که تعریف شما از جهان هستی و درک تان از جایگاه خودتان و نیز مسئولیتی که براساس آن جهان بینی و نسبت به تمام مراتب هستی متوجه شماست مؤلفه هایی هستند که میزان اعتبار اهداف مختلفتان را در زندگی مشخص می کنند .
بر اساس جهان بینی توحیدی مجموعه اهداف انسان را می توان اینچنین تقسیم کرد :
1- هدف غایی حیات انسان که همانا رسیدن به مقام منیع عبودیت الهی است . مقامی که در پرتو آن جز خدای سبحان را نبیند و جز او را اطاعت نکند و از هر قید و بندی جز حلقه عبادت و اطاعت او رها گردد و رضای ذات اقدس او را به دست آورد . این هدف که رسیدن به آن بالاترین کمال انسان است چونان خورشیدی پر فروغ می بایست بر تمام شئون انسان و اهداف میانی و ابتدائی او پرتو افکند .
2- اهداف میانی و متوسط زندگی که در طول هدف غایی ( تابع هدف نهایی ) و با جهت گیری به سوی نیل به آن هدف نهایی تنظیم می شوند . این اهداف در مراتبی عناوین کلّی و در مراتبی عناوین جزئی و مشخص دارند و موارد کلّی آن بسیاری از اهداف ابتدائی انسان را شامل می شوند. اهداف میانی به نوبه خود عرض عریض و مراتب طولی مختلفی دارند که برخی از حیث ارزش و نیز دایره شمول نتایج آنها ، از برخی دیگر برترند .
3- اهداف ابتدائی که غالباً جزئی تر و سطحی تر و سهل الوصول ترند . این دسته از اهداف دایره شمول بسیار محدودی دارند به نوعی که غالباً جز شخص هدفمند را مورد تأثیر قرار نمی دهند . اهداف ابتدائی معمولاً ابزاری برای نیل به اهداف میانی ما هستند و خودشان به طور مستقل مورد توجه قرار نمی گیرند.
این ما هستیم که با داشتن درک روشنی از خود ، دیگران و جهان هستی ، موظفیم اهداف میانی و ابتدائی زندگی مان را در طول هدف نهایی خلقتمان انتخاب کرده و آنها را سامان دهیم . در این مسیر گاه پیش می آید که برای هدف بالاتری که هم از درجه اهمیت و ارزشی بالاتر و هم از دایره شمول بیشتری برخوردار است برخی از اهداف میانی را که در مرتبه پائین تری قرار دارند رها کرده و جهت زندگیتان را در مسیر دیگری قرار دهید .
این اتفاق برای من افتاد و پس از چند سال کار مداوم و ارتباط نزدیک و صمیمی با شاگردانم ( که حالا در حکم فرزندانم هستند) مرا واداشت تا با تغییر برخی اهداف میانی زندگی ام و تغییر جهت روند حرکتم ، علی رقم میل و علاقه ام ، آنها را برای رسیدن به مقصد و مقصودی والاتر ترک کنم . مقصد و هدفی که پرداختن به آن را در درجه اوّل ، تکلیفی الهی میدانم .
این رنج طاقت سوز را با خدا در میان می گذارم و جبران این اندوه را چه برای خود و چه برای فرزندان علمی ام ، از او می خواهم چرا که او بهترین جبران کننده است .
از شاگردان خوبم ، خواهران بزرگوارم و فرزندان گرامی ام برای تحمل مشقت ایام تصدیع و احیاناً ناروائی های اخلاقی و رفتاری ام صمیمانه پوزش می طلبم و امیدوارم مرا از دعای خیرشان محروم نفرمایند و یقین داشته باشند که دعای خیر من همواره همراه شان خواهد بود .
امیدوارم چنانم که کار بسته بر آید
وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید